خشنود شدن. (مصادر اللغۀ زوزنی) (دهار) (ترجمان القرآن جرجانی چ دبیرسیاقی ص 52) (از اقرب الموارد). خشنود گردیدن. - رضی اﷲ عنه (عنها) ، که خدای از آن مرد (یا از آن زن) خشنود باد. که خشنود باد خدای از وی. سنیان پس از نام خلفای راشدین و صحابۀ کرام می آرند. شیعیان بجای آن علیه السلام گویند، چه آنان جانشین پیغمبر را معصوم دانند و نیازی به این دعا نمی بینند ولی سنیان عصمت را شرط خلافت نمی دانند. از اینرو پس از نام خلفا این دعا را ذکر کنند. (یادداشت مؤلف) : امیر رضی اﷲعنه سپاه سالار علی را مثال داد. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 378). ثقات امیر رضی اﷲ عنه گفتند روی ندارد فرستادن. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 204). چند روز که پیش امیررضی اﷲ عنه شد و آمد او را با چند تن از متقدمان اوفروگرفتند. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 204). و بعد از آن علی بن حسین قانونی بر این جمله ببست در عهد المقتدرباﷲ رضی اﷲ عنه. (فارسنامۀ ابن بلخی ص 171). سبب آنکه رکن الدوله رضی اﷲ عنه که پدر آن کسی است که متوطنان و ساکنان بلاد از اماء و عباد را به حسن سیرت و... محافظت نمود. (ترجمه تاریخ قم ص 7). درکشف الغمه مسطور است که آن زره را علی مرتضی... به عثمان ذوالنورین رضی اﷲ عنه فروخت. (حبیب السیر چ خیام ج 1 جزء1 ص 333). و ایضاً در کشف الغمه مسطور است که... خیرالانام...از علی مرتضی رضی اﷲ عنه پرسید که چرا با قوم در امر فرار اتفاق اختیار نکردی... (حبیب السیر ج 1 جزء3 ص 345). - رضی اﷲ عنهم، که خشنود باد خدای از آنان. (یادداشت مؤلف) : از علی مرتضی... منقول است که گفت که در آن روز هولناک من و ابودجانه و سعد بن ابی وقاص رضی اﷲ عنهم هر یک در طرفی به منع و دفع طایفه ای از مشرکان مشغول بودیم. (حبیب السیر چ خیام ج 1 جزء 3 ص 246). در بعضی روایت آمده است که نوبتی پرسید که چنین شنیده ام که روز احد بغیر از علی مرتضی و ابودجانه و سهل بن حنیف رضی اﷲ عنهم در خدمت حضرت هیچکس نمانده بود. (حبیب السیر چ خیام ج 1 جزء 3 ص 346). - رضی اﷲ عنهما، خدای خشنود باد از آن دو. (یادداشت مؤلف) : ولایت عراق و پارس و جمله به عبداﷲ بن عباس رضی اﷲ عنهما سپرد. (فارسنامۀ ابن بلخی ص 17). - رضی ً (ر ضن ) بقضاء اﷲ و تسلیماً لامره، هنگام رسیدن بلا یا مصیبت گویند. (یادداشت مؤلف). ، پسندیدن. (مصادر اللغۀ زوزنی) (دهار) (ترجمان القرآن جرجانی چ دبیرسیاقی ص 52) (از اقرب الموارد)، پسندیده و خوش بودن معیشت کسی: رضیت . معیشه (مجهولاً) و لایقال رضیت رضی ً. مصدربه معنی رضی ً. (منتهی الارب). رجوع به رضی ً شود
خشنود شدن. (مصادر اللغۀ زوزنی) (دهار) (ترجمان القرآن جرجانی چ دبیرسیاقی ص 52) (از اقرب الموارد). خشنود گردیدن. - رَضی َ اﷲ عنه (عنها) ، که خدای از آن مرد (یا از آن زن) خشنود باد. که خشنود باد خدای از وی. سنیان پس از نام خلفای راشدین و صحابۀ کرام می آرند. شیعیان بجای آن علیه السلام گویند، چه آنان جانشین پیغمبر را معصوم دانند و نیازی به این دعا نمی بینند ولی سنیان عصمت را شرط خلافت نمی دانند. از اینرو پس از نام خلفا این دعا را ذکر کنند. (یادداشت مؤلف) : امیر رضی اﷲعنه سپاه سالار علی را مثال داد. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 378). ثقات امیر رضی اﷲ عنه گفتند روی ندارد فرستادن. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 204). چند روز که پیش امیررضی اﷲ عنه شد و آمد او را با چند تن از متقدمان اوفروگرفتند. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 204). و بعد از آن علی بن حسین قانونی بر این جمله ببست در عهد المقتدرباﷲ رضی اﷲ عنه. (فارسنامۀ ابن بلخی ص 171). سبب آنکه رکن الدوله رضی اﷲ عنه که پدر آن کسی است که متوطنان و ساکنان بلاد از اماء و عباد را به حسن سیرت و... محافظت نمود. (ترجمه تاریخ قم ص 7). درکشف الغمه مسطور است که آن زره را علی مرتضی... به عثمان ذوالنورین رضی اﷲ عنه فروخت. (حبیب السیر چ خیام ج 1 جزء1 ص 333). و ایضاً در کشف الغمه مسطور است که... خیرالانام...از علی مرتضی رضی اﷲ عنه پرسید که چرا با قوم در امر فرار اتفاق اختیار نکردی... (حبیب السیر ج 1 جزء3 ص 345). - رضی اﷲ عنهم، که خشنود باد خدای از آنان. (یادداشت مؤلف) : از علی مرتضی... منقول است که گفت که در آن روز هولناک من و ابودجانه و سعد بن ابی وقاص رضی اﷲ عنهم هر یک در طرفی به منع و دفع طایفه ای از مشرکان مشغول بودیم. (حبیب السیر چ خیام ج 1 جزء 3 ص 246). در بعضی روایت آمده است که نوبتی پرسید که چنین شنیده ام که روز احد بغیر از علی مرتضی و ابودجانه و سهل بن حنیف رضی اﷲ عنهم در خدمت حضرت هیچکس نمانده بود. (حبیب السیر چ خیام ج 1 جزء 3 ص 346). - رضی اﷲ عنهما، خدای خشنود باد از آن دو. (یادداشت مؤلف) : ولایت عراق و پارس و جمله به عبداﷲ بن عباس رضی اﷲ عنهما سپرد. (فارسنامۀ ابن بلخی ص 17). - رِضی ً (رِ ضَن ْ) بقضاء اﷲ و تسلیماً لامره، هنگام رسیدن بلا یا مصیبت گویند. (یادداشت مؤلف). ، پسندیدن. (مصادر اللغۀ زوزنی) (دهار) (ترجمان القرآن جرجانی چ دبیرسیاقی ص 52) (از اقرب الموارد)، پسندیده و خوش بودن معیشت کسی: رُضَیْت ُ. معیشهَ (مجهولاً) و لایقال رَضَیْت ُ رَضی ً. مصدربه معنی رِضی ً. (منتهی الارب). رجوع به رِضی ً شود